سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شب یلدا
یکشنبه 86 دی 2 ساعت 11:11 عصر

 آخرین ساعات زرد پاییزی هم سپری شد . و در شبی برفی ، سوار بر بادهای سردی که از  دوردست ها آمده بودند ، زمستان زوزه کشان از راه  رسید و طولانی ترین شب سال را به ارمغان آورد . ناگهان وقت چنان عزیز شد که مردم برای یک دقیقه بیشتر با هم بودن جشن ها گرفتند و شادی ها کردند و خواستند با خریدن میوه و آجیل خاطرات شب های یلدای دوران گذسته را زنده کنند . همان شبهایی که بچه ها بعد از خوردن میوه و آجیل زیر لحاف گرم کرسی دور تا دور مادر بزرگ جمع میشدند و همانطو که با دهانی باز ونگاهی مبهوت به صورت پرچین و چروک مادر بزرگ که با سوسوی چراغ نفتی سایه روشن میخورد خیره شده بودند قصه های شیرین و تمام ناشدنی اش را با عشق و علاقه گوش میدادند ، بی توجه به برف که آرام آرام بر دوش سکوت می بارید و رخت سفید زمستان را برتن دیوارهای کاهگلی و درخت های بی برگ باغچه مادربزرگ میپوشاند . شبانگاه در خوابی شیرین تر و طو لانی تر از همیشه،بچه ها ، رویای ملوانان کهن و اقیانوسهای بی پایان و جنگلهای باران خورده را میدیدند .

                                                « حالا دیگر شبهای یلدا ، بیشتر ، تقلید ناشیانه ایست از گذشته»


نوشته شده توسط : علی افشار

نظرات ديگران [ نظر]



ليست كل يادداشت هاي اين وبلاگ
شب یلدا